خو بوی إسمیه کُنارِ اسفند میدادی
خو زل زده بودی از وسط نردههای هلال پل سفید رو شط
خداگواهه قندِ رطب تونی
بذار نگُم که هشویِ رو صُبور بودی
ئی بارونای گترهای زمستون هَس، که هوا رو منچستری میکنه
ئی انگاری از چشای تو میباره
هَمیگلای نیزارا، هَمیهم تو بودی
میگُما؟! با تونُم! تو خوت اهواز بودی
ها!
تو خودِ خودِ اهواز بودی
-
شاعر: اروند سبزغلامی